برچسب : نویسنده : nazdikdooorha بازدید : 37
برچسب : نویسنده : nazdikdooorha بازدید : 41
..........
برگ ها می ريزد.
مادرم صبحی گفت:موسم دلگيری است.
من به او گفتم:
زندگانی سيبی است،گاز بايد زد با پوست.
.......
_وخدايی که در اين نزديکی است_...برچسب : نویسنده : nazdikdooorha بازدید : 38
برچسب : نویسنده : nazdikdooorha بازدید : 45
برچسب : نویسنده : nazdikdooorha بازدید : 40
برچسب : نویسنده : nazdikdooorha بازدید : 45
اهل کاشانم.
روزگارم بد نيست.
تکه نانی دارم،خورده هوشی، سر سوزن ذوقی.
مادری دارم، بهتر از برگ روان.
دوستانی بهتر از برگ درخت.
وخدايی که در اين نزديکی است:
لای اين شب بوها،پای آن کاج بلند.
روی آگاهی آب،روی قانون گياه.
_وخدايی که در اين نزديکی است_...برچسب : نویسنده : nazdikdooorha بازدید : 59